۱ مطلب با کلمهی کلیدی «طنز سیاسی اجتماعی» ثبت شده است
-
۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۴۱ ۰ نظر
«رفتاری انسانی است که به وسیلهٔ مغز برای تنظیم احساسات تولید میشود، و بدین وسیله انسانها را در روابط اجتماعی کمک میکند» این جملات سعی در تعریف یکی از آشناترین و غریبترین افعال آدمی دارد؛ خنده. فعلی که گاه از سر خوشحالی،گاه همراه با تلخی و گاه به دنبال رهایی از ملال و روزمرگی از آدمی و در ارتباط او با دنیای بیرون از خویش،سرمیزند. طنز، شوخی و لطیفه در انواع مکتوب، گفتاری و تصویری همواره برای مخاطبان خود خنده را به همراه دارند، اما طنز خندهٔ متفاوتی بر لبان مخاطبش مینشاند. در حوزهٔ ادبیات، طنز را «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعفها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد میکشد» گفتهاند. اثری که گاه منثور و گاه منظوم، وجوه ناپسند رفتار بشری را در حوزهٔ اجتماعی، سیاسی و حتی تفکرات فلسفی به چالش میکشد. خندهای که چنین اثری بر لبان خوانندهٔ خود مینشاند، تنها از سر تفریح و شادی نیست بلکه تلخی آگاهی از ناهنجاریها و تفکر را به دنبال خود دارد. این همان نقطهٔ افتراق طنز از لطیفه، استهزاء و مسخرگی است. طنز زهرخند است و حتی ممکن است به گریه بیانجامد؛ هدف غایی طنز خنده نیست، تفکر و آگاهی است؛ طنز اگر تخریب کند به قصد ساختن و بهبود است اما استهزاء و مسخرگی هدفی جز خنده ندارند و تخریب میکنند به قصد تخریب؛ اغلب از انگیزههای شخصی برمیآیند نه اهداف سیاسی و اجتماعی. طنز با ماهیت چندگانهاش بر خنده استوار است اما میخنداند تا به فکر فرو برد و خنده تنها ابزاری است برای آگاهی مخاطب از عمق رذالتها و ناهنجاریها. «طنز در ذات خود انسان را برمیآشوبد، بر تردیدهایش میافزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیدهای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسانها را از یقین محروم میکند». اینگونه است که «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه،طنز یعنی خنده کردن آه آه».
این قالب ادبی در آغاز بیشتر منظوم بود و بعدها شیوههای روایی را هم دربرگرفت . طنز در آن سوی مرزها «satir» خوانده میشود و پیشینهای قدیمتر دارد. در میان شاعران یونان و روم، شعرهای طنز آرخیلوخوس، هیپوناکس، آریستوفان، لوسیلیوس، هوراس و جوونال از قدیمیترین آثار طنز و همچنین در ادبیات قرون وسطا از «قصههای کنتربری» اثر جفری چاسر و منظومهٔ «رؤیای پیرس شخم کار» اثر ویلیام لاگلند؛ در دوران رنسانس رابله، سروانتس و لوییجی پولچی از مشهورترین نمونهها به شمار میروند.
«طنز» به معنای بیان تلخیها به زبانی شیرین و خندهآور در زبان و ادب فارسی قدمت چندانی ندارد. البته که طنز در آثاری همچون تاریخ بیهقی و دیگر آثار قدیمی به چشم میخورد،اما به شکل یک قالب ادبی مستقل و رسمی همانند آنچه satir در ادبیات انگلیسی معنا دارد، وجود نداشته است. علی اصغر حلبی نویسندهٔ کتاب «تاریخ طنز و شوخطبعی در ایران و جهان اسلام تا روزگار عبید زاکانی» در مورد پیشینهٔ طنز در ایران چنین میگوید: «در کتابهای ادب قدیم و جدید ما، چیز مهمی در باب این واژهها (طنز و مطایبه) و این رشته از فن ادب به چشم نمیخورد، حتی در دایرةالمعارف اسلام که کم و بیش فرهنگ اسلامی را به طور عینی و با چشم نسبتاً باز و بیتعصب بررسی کردهاند، جز دربارهٔ هجو چیزی ننوشتهاند. گویا این کار را در شأن کتاب رسمی اهل علم ندانستهاند و اگر چیزی هم در متون ادب فارسی به چشم میخورد در بسیاری از اوقات درهم و مشتبه شده است.» به هر روی در دورههای مختلف طنز به اشکال متفاوتی در آثار نویسندگان و ادبای فارسی دیده میشود. از نامدارانی همچون عبید زاکانی که پدر طنز فارسی میدانندش تا علیاکبر دهخدا، ایرج میرزا، اشرفالدین قزوینی و معاصرانی همچون کیومرث صابری فومنی معروف به گل آقا، ابوالفضل زرویی نصرآباد، ابوالقاسم حالت، منوچهر احترامی، پوریا عالمی، اسماعیل امینی، ناصر فیض، امید مهدینژاد، علیرضا لبش و عبدالله مقدم در فهرست طنزنویسان ایرانی به چشم میخورند.
دانای شهر و ده کیست، کز طنز ما نرنجد
این ماهیت پیچیده که ناهنجاری را تلطیف کرده و به گونهای بیان میکند که در قدم اول با خنده همراه است، طنز را به فرمی مناسب برای بیان انتقاد به خصوص انتقادات اجتماعی و سیاسی بدل کرده است. برگسون فیلسوف میگوید «آن که از شما انتقاد میکند و خنده بر لب شما مینشاند، هنرمندی ظریف و دوستی است که راهی عاقلانه برای اصلاح اشتباه شما یافته است»؛ برنارد فرانسوی نیز معتقد است که اگر نمیتوانید زهر تلخ انتقاد را در لفافهٔ شیرین طنز به خورد دوستان خود دهید بهتر است انتقاد نکنید. این لفافهٔشیرینکشیدن طنز بر تلخیها است که ظرفیت پذیرش و قدرت تاثیرگذاری کلام را بالا میبرد چنان که عباس سلیمی نمین در مقاله «طنز سیاسی- اجتماعی» میگوید ظرفیت جامعه و مسئولان در مواجهه با انتقادات جدی اما تلطیف شده در قالب طنز فراتر از گمان است. از زمانهٔ آریستوفان که آثارش از قدیمترین آثار طنز برجای ماندهاند،طنز ابزار بیان انتقادات سیاسی و اجتماعی بوده است؛ از سرداران نظامی و زمامداران حکومت تا الهههای دینی، از گزندگی شیرین زبان طنزنویسانی همچون آریستوفان در امان نبودهاند. اما نگاهی به تاریخ طنز،نشاندهندهٔ اوج و فرودهای فراوان در شدت و ضعف تولید و ترویج آثار طنز است. این امر چنین تحلیل میشود که رشد طنز بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی یک جامعه است. برخی پژوهشگران بر این باورند که طنز نه در خفقان و استبداد کامل و نه در آزادی کامل رشد نخواهد کرد، چرا که طنز تمایلی فراوان به بیان اسرار مگو دارد و بر تختِ قدرت نشینان را هدف قرار میدهد؛ به همین جهت وجود حداقلی از پذیرش و ظرفیت تحمل در حاکمان نیاز است تا طنز شکل بگیرد. به طور مثال گفته میشود افول طنز در دوران رضاخان نتیجهٔ نبود هیچ سطحی از تحمل نقد در حکام آن دوره است. «اما آنجا که قدرت استبدادی ترک برداشته،ولی کاملا از بین نرفته است؛آنجا که قلههای بلند آزادی پدیدار میشود،ولی هنوز راهی نه چندان اندک تا بدان باقی است؛یعنی درست در فاصلهٔ بین آزادی و استبداد و شکاف و بحران میان این دو نیرو،طنز خود را نمایان میسازد»؛ عصر مشروطه را از مصادیق این دوران میدانند که دورانی طلایی برای طنز فارسی است. در همین دوران بود که نثر در ادب فارسی به طور جدی مورد توجه قرار گرفت و طنز از دلایل تاثیرگذاری و استقبال از نثر بود. نثر و طنز معاصر در همین دوره و با چرند و پرند علی اکبر خان دهخدا در روزنامهٔ جهانگیرخان صور اسرافیل آغاز شد. دهخدا در چرند و پرند از شیوهٔ نثرنویسیِ میرزا جلیل محمد قلیزاده در نشریه طنز ملانصرالدین الهام گرفت. همزمان با نثر طنز دهخدا، ایرج میرزا و سید اشرفالدین قزوینی طنز منظوم را رشد دادند.
نظریه «گسل اجتماعی و طنز» نیز سعی در تبیین زمانه و زمینهٔ خلق و رشد طنز دارد. این نظریه طنز را محصول شکاف عمیق یا به عبارتی گسل میان طبقات یک جامعه یا میان دو جامعه میداند. بنا بر این نظریه:« طنز فرصتی فراهم میکند تا وجوهی از فرهنگ و جامعهٔ خور را بازنگری کنیم. قدرت شگفتاگیز طنز در این است که مارا از زوایای پنهان به خودمان نشان میدهد. از منظری که شاید در نگاه اول وحشتناک و باورناپذیر به نظر آید، اما پس از فروکش کردن خنده و لحظاتی تامل و تفکر، سوژههای طنز خود را به شکل حقایقی تلخ نمایان میسازند. روح انتقادی طنز این امکان را برای مخاطبان خود فراهم میسازد تا جنبههای نادرست اندیشه، کردار و فرهنگ جمعی را بازنگری و سرانجام اصلاح و دگرگون کنند».
در واقع طنز زنگ هشداری است که توسط نخبگان یک جامعه به صدا درمیآید که اگر توسط جامعه و زمامداران وقعی به آن نهاده شود، ثمربخش و مصلح خواهد بود. اگر افزایش آگاهی عموم و مسئولان از مشکلات که به موجب طنزپردازی ایجاد میشود، با تلاشی برای رفع این مشکلات همراه شود، توسعهٔ اجتماعی را نیز به همراه خواهد داشت. از سوی مقابل نادیدهگرفتن طنز و انتقاداتی که میکند، نادیده گرفتن انرژی ذخیره شدهایست که میتواند بحرانآفرین باشد.
۵۹ هدی فردوسی
درباره من
آخرين عناوين
آرشيو
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)