۱ مطلب با کلمهی کلیدی «جنگ» ثبت شده است
-
۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۷:۳۵ ۰ نظر
«کلفتمان را توی طویله چنان زیر ضرب و شتم گرفتند که دیگر نتوانست بیرون بیاید. ... دست و پای نوکر را هم بستند و به خاک انداختند، چوبی در حلقش فرو کردند و او را توی چاله پر از ادرار و کود متعفن حیوانات درغلتاندند و میگفتند این هم نوشابه سوئدی!.»
این تنها یکی از هزاران صحنه خونین و خشونتبار جنگهای مذهبی اروپاست که گریمِلسهاوزِن 20 سال پس از پایان جنگ در رمان تاریخی خود «سیمپلیسیسیموس» (Simplicius Simplicissimus) توصیف کرده، دانیل دفو نیز در «خاطرات یک شوالیه» (Memoirs of a Cavalier) به این جنگها پرداخته است. جنگی که در 1618 میلادی با «پرتاب از پنجره پراگ» شروع شد و سی سالِ تمام، اروپا را به خاک و خون کشید. سدهای پس از نهضت اصلاح مذهبی که مارتین لوتر به راه انداخت، شاهزادگان پروتستان در اعتراض به محدودیتهای مذهبیشان به کاخی در پراگ هجوم بردند و نمایندگان امپراتوری مقدس رم را از پنجره کاخ بیرون انداختند و اینگونه جنگ مذهبی میان کاتولیک و پروتستان شروع شد. درگیری به ظاهر میان پیروان کاتولیک و پروتستان رخ داد اما نزاع اصلی، نزاعی بر سر قدرت میان حکومتهای هابسبورگی اتریش و اسپانیا با قدرتهای دیگر منطقه یعنی فرانسه، هلند، دانمارک و سوئد بود. قدرتطلبی حاکمان، جنگ را به گونهای پیش برد که پس از سی سال درگیری و کشته شدن چیزی بین 180 هزار تا 9 میلیون نفر، جدایی دین از سیاست به عنوان تنها راهحل معرفی شود. پس از پایان این سی سال آنچه در اروپا رخ داد، فراهم ساختن بستر اجتماعی خروج دین از حوزه سیاست و ایجاد حس نژادپرستی و ملیگرایی افراطی بود که از جمله دلایل وقوع جنگهای جهانی نیز نام برده میشوند. اما گویا این جنگها پس از سی سال تمام نشده و تا بیش از سیصد سال دیگر نیز ادامه یافته و به روزگار کنونی رسیده است، این بار با شرایطی متفاوت و در گوشهای دیگر از این کره خاکی. امرزوه بر کمتر کسی پوشیده است که اختلافات مذهبی غرب آسیا (همان خاورمیانه در ادبیات امپریالیستی) پیاده سازی شکل دیگری از جنگهای مذهبی اروپا است. مخالفان حضور دین در عرصه حکومت تلاش میکنند که با سواستفاده ار دینداران سادهلوح، گروههای رادیکالی ایجاد کنند تا در تقابل میان مذاهب، به خواستهشان برسند؛ همان اتفاقی که این روزها در افغانستان، یمن، عراق، سوریه، میانمار و نیجریه شاهد آن هستیم. فاجعه کشتار مسلمانان بوسنی شاید از اولین بازسازیهای جنگ مذهبی اروپا، علیه مسلمانان بود.
پس از آنکه در سال 1992 میلادی و در ادامه فروپاشی دولتهای سوسیالیستی، جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی نیز منحل شد، جمهوری بوسنی و هرزگوین طی برگزاری یک همهپرسی استقلال خود را اعلام کرد. صربهای بوسنی که احساسات مذهبی و نژادپرستانهشان توسط صربهای همسایه تحریک شده بود، در همهپرسی شرکت نکردند و فردای روز اعلام استقلال، با حمایت صربستان و مونتهنگرو و به قصد تجزیه، دست به اسلحه بردند. جنگی خونبار علیه مسلمانان به راه افتاد که آن را دومین نسلکشی بزرگ تاریخ جهان میدانند. میزان خشونت این جنگها یادآور اعمال وحشیانه جنگهای مذهبی سیساله در اروپا بود؛ البته این بار تنها یک طرف ماجرا چنین توحشی به خرج میداد. «هر صربی که مسلمانی را محافظت کند در جا کشته میشود» از بلندگوهای مناطق صربنشین بوسنی فریاد زده میشد. ماتئی ویسنییک در نمایشنامه «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» آن روزهای بوسنی را چنین توصیف میکند:
«کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهندهها بیرون میآد و برای این که خستگیش رو در کنه روی علفها دراز میکشه، روی علفهایی که توش یه مین ضد نفر خاک شده... کشور من شبیه اون مادریه که میبینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره. با عجله دگمه رو میدوزه و بعدش پسرش رو خاک میکنه... کشور من همون پدریه که هر روز برای دختر هفت سالهاش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده، یه عروسک میسازه... کشور من یه روستایی پیره که به سربازهایی که وارد روستاش میشن نگاه میکنه و ازشون سوال میکنه: «شما خودی هستین؟»...کشور من اون پناهنده مسلمونه که توی یه روستای مجاری مرده ، یه روستای مجاری که توش هیچ قبرستون مسلمونی وجود نداره و هیچ کی نمی دونه چه جوری باید یه مسلمون رو به خاک سپرد...اینه کشور من: یه سرباز هجده ساله که اهل شوخیه و مثل پاکتهای شیر روی گلوش نقطهچین کشیده و زیرش نوشته : از اینجا ببُرین.»
اما مسلمانان دیگر کشورها ساکت ننشستند:
«ای برادران! ما با بهترین مردانمان به بوسنی و هرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم … احتمالاً برای اولین بار است که در این باره و با این صراحت سخن میگوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی»
این سخنان سیدحسن نصراللّه موید حضور شیعیان لبنان در کنار مسلمانان اهل سنت بوسنی در طول جنگ با صربهاست. ایران نیز پس از امر رهبری مبنی بر یاری مسلمانان بوسنی، حضور نظامی و فرهنگی خود را آغاز کرد. حضوری که به بزرگترین تهدید علیه طراحان این جنگ مذهبی تبدیل شد، تا آنجا که خروج ایران و همفکرانش از بوسنی یکی از شروط جنایتکاران برای صلح بود. اولین ایرانیان یک هیئت دوازده نفری به رهبری آیت اللّه جنتی بودند که به منظور رساندن پیام آیت اللّه خامنهای، خود را به بوسنی رساندند. نتیجه حضور فعالان فرهنگی و رسانهای مانند نادر طالبزاده، رضا برجی، و محمدصدری در کنار این هیئت، یکی از اولین روایتها از جنگ بوسنی بود: مستند «خنجر و شقایق» با قلم و آوای شهید مرتضی آوینی که البته با حواشی فراوانی برای پخش از صداوسیمای ایران همراه شد. پس از پایان نیز جنگ بسیاری از رزمندگان بوسنی به ایران آمده و در جریان حرکتی که مرتضی سرهنگی آغازگر آن بود، دست به قلم بردند تا خاطرات آن روزهای تلخ اما با طعم شیرین برادری را ثبت کنند. اکنون که سالها از جنگ بوسنی میگذرد، میتوان «ر» و یا «لبخند من انتقام من است»، «کارتپستالهایی از گور»، «خداحافظ سارایوو»، «آزارشان به مورچه هم نمیرسید»، «نبرد برای سارایوو»، «خاطره جنگی»، «گلهای سرخ سارایوو» و «مروری بر تاریخ مسلمانان در یوگسلاوی و جنگ در بوسنی و هرزگوین» را خواند، میتوان عکسهای آقای برجی و یا مستند «مارش میرا» از سنت هرسالهای در بوسنی به همین نام، را دید. اما همچنان مسئله نبود روایتها و یا تاخیر و ممیزی در انتقال آنها به دیگران مشکلی غیرقابل اغماض است. روایاتی که باید در راستای عزم رهبرانی همچون سیدحسن نصراللّه و سیدعلی خامنهای بیایند تا تفرقه میان مذاهب به وحدت علیه استکبار و کفر بدل شود. روایتهایی که باید آنچه امروزه بر مسلمانان و مظلومان یمن، افغانستان، عراق، سوریه، نیجریه و میانمار میگذرد را فریاد کنند.
۵۷ هدی فردوسی
درباره من
آخرين عناوين
آرشيو
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)