۳ مطلب با کلمهی کلیدی «خرده پژوهشهای من» ثبت شده است
-
۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۱۱ ۰ نظر
این روزها هرطرف سر بگردانی یا اشک اشتیاق میبینی و مراسم بدرقه یا اشک حسرت میبینی و روایت جاماندگی. من که خود از جاماندگانم برای تسکین این تلخی به دنبال اولینهایی گشتم که به سمت حرمش قدم به قدم اشک شدند و اشتیاق.
قاضی طباطبایی در کتابی با عنوان «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا» راهپیمایی اربعین را سنت و رفتار مداوم شیعیان از زمان ائمه میداند. البته این مراسم گاه به گاه و در برخی از دورهها کمرنگ و دوباره از آتش عشق شیعیان شعلهور شده است. آنگاه که مرکب انسان از اسب به چهارچرخی مکانیکی تبدیل شد که به جای علوفه، نفت و گازوئیل و بنزین میخورد و شتاب حرکتش در توان هیچ اسبی نبود، زائران مدتی به این مرکب جدید روی آوردند و لذت سریع رسیدن به حرم، طعم بینظیر پیاده رفتن به سمت محبوب را اندکی از ذهنشان دور کرد. همچنین گفته شده است پس از دوره شیخ انصاری این سنت فراموش شده بود اما محدث نوری مجدد آن را احیا کرد. جواد شبر در «ادب الطف» که به سال 1388 قمری یا 1967 میلادی نگاشته است گزارشی از مراسم اربعین میدهد و شکوه آن را همانند اجتماع مسلمانان در موسم حج میداند. او به حضور هیئتهای عزاداری که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند اشاره کرده و جمیعت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده است.
دوره حکومت صدام نیز از آن دورههایی است که شیعیان را از پیادهروی اربعین دور نگاه داشت البته این بار به اجبار. اما در همین شرایط نیز بودند شیردلانی که برای زنده نگاهداشتن این مراسم به دل نخلستانها و بیراههها زدند و خطر قطع عضو، حبس ابد و اعدام را به جان خریدند.
در میان این پژوهشها به مطلبی برخوردم که من را به سمت حرکات مشابه اربعین در باقی فرهنگها و ادیان کشاند. میگویند که زیارت با پای پیاده نه تنها به زمان خاصی اختصاص ندارد بلکه به فرهنگ و دین خاصی نیز محدود نمیشود. نقل است که قیصر پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که اگر در نبرد با ایران پیروز شود، به شکرانۀ این پیروزی بزرگ از مقر حکومتش در قسطنطنیه پیاده به زیارت بیت المقدس برود و پیروز شد و به نذر خود عمل کرد و پای پیاده رهسپار بیت المقدس شد.
یعقوب پسر زبدی، معروف به یعقوب بزرگ از حواریون مسیح(ع) بود که مسیحیت را در شبهجزیرۀ «ایبریا» ترویج میداد و همین موجب شد که در اورشلیم رومیان سر از تن او جدا کنند. اما تا مدتها کسی از محل دفن او اطلاع دقیقی نداشت تا اینکه شبی راهبی «پلایو» نام به اسقف شهر اطلاع داد که الهاماتی دریافت و نورهای عجیبی مشاهده کرده است. این شهود به کشف مقبره و بقایای پیکر سنت جیمز بزرگ (یعقوب بزرگ) و احداث کلیسایی در این محل منجر شد. بعدها حاکمان مسیحی برای مقابله با گسترش نفوذ مسلمانان، به تقویت وجه قدسی این شهر پرداختند؛ مراسمی آغاز شد که در آن مسیحیان با طی مسیرهای منتهی به این معبد و کلیسا که به مسیرهای سنت جیمز معروف است به زیارت سنت جمیز بزرگ میروند. روش طی این طریق برای افراد از هر طبقه و جایگاه اجتماعی متفاوت، گاه ارادی و گاه اجبار و توبهای از گناهان و فرصتی برای فراغت از دنیا و تفکر است.
برای زائران مسیحی مهم است که پس از طی طریق لوحی گواه بر شرکت در این مراسم معنوی دریافت کنند. کسب این لوح مستلزم اخذ پاسپورت زیارتی، طی حداقل 100 کیلومتر از مسیر با پای پیاده و نقش بستن مهر ایستگاههای خدماتی رفاهی مسیر بر روی صفحات پاسپپورت است. روندی کاملاً بروکراتیک که نسبتش با یک تجربه معنوی که هرشخصی میتواند روایتی منحصر به فرد از آن داشته باشد، قابل درک نیست. پائولو کوئیلو تجربه شخصیاش از حضور سه ماهه در این مراسم را در کتاب «خاطرات یک مغ» (با ترجمه آرش حجازی و یا تحت عنوان «زیارت» با ترجمه سوسن اردکانی) آورده است.
میان مسیحیان کاتولیک نیز مراسمی با نام «ناصریه سیاه» وجود دارد که در آن با پای پیاده مجسمهای از حضرت مسیح با قد و قامت یک انسان را هفت کیلومتر به دوش میکشند.
جدای از طی طریق با پای پیاده زیارتگاهها و مراسم عبادی دیگر نیز یافت میشود که در ایامی خاص انبوهی از جمعیت را به سوی خویش میکشند.
شهر فاتیما در پرتغال آنگاه شهرتی جهانی یافت که غروب یکی از روزهای 1917، سه کودک چوپان ادعا کردند بانویی نورانی را دیدهاند. این بانو که خود را بانوی تسبیح معرفی کرده بود از کودکان میخواهد سیزدهم هرماه برای دیدار او به همان محل بازگردند. با انتشار این خبر عبادتگاهی در آنجا ساخته شد که هرسال مقصد بسیاری از گردشگران کنجکاو و معتقدان مسیحی است. فیلم «سیزدهمین روز: یک داستان واقعی» به همین ماجرا میپردازد. روایات غلطی از این ماجرا میان مسلمانان این تصور را ایجاد کرده بود که بانوی رویت شده حضرت فاطمه زهرا(س) بودهاند تا جایی که یک موسسه ابراهیم حاتمیکیا را به پرتغال فرستاد تا فیلمی در این باره بسازد، اما حاتمیکیا متوجه شد که فاتیما، حضرت فاطمه زهرا(س) نیست پس کار را ناتمام گذاشته به ایران بازگشت و تمامی تصاویر را به همان موسه تهیهکننده تحویل داد. شگفتآور اینکه موسسه مذکور از این تصاویر مستندی بیرون کشید و صدا و سیما در کمال بیخبری از حقیقت ماجرا این مستند را روی آنتن برد.
هندوها نیز هر دوازده سال یک بار خود را در رودخانه گنگ شستشو میدهند و بر این باورند که گناهانشان با آب مقدس رودخانه شسته خواهد شد. این مراسم که «کومبه میلا» نام دارد حدود دو ماه به درازا میکشد و گفته شده بیش از 100میلیون نفر در آن شرکت میکنند.
گویا ما آدمیان گمشدهای داریم که پای پیاده یا سواره در پی آن میگردیم. اما بسیاری در شناختن این حقیقت آسمانی بارها مسیر را اشتباه رفته و درگیر خرافاتی به دور از عقل و دین میشوند و اینجاست که جاماندهای همچون من با دیدن این آداب و رسوم تنها به زمزمۀ شعری اکتفا میکند: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است...
۴۸ هدی فردوسی -
۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۳:۵۱ ۰ نظر
نگارش فرهنگها و ملتها
هرودت را پدر تاریخ مینامند چرا که نخستین کتاب تاریخ جهان را او نگاشته است. روش هرودت در تاریخنگاری، روایی بوده و روایات او حاصل سفرش به میان مردمانی با فرهنگهای مختلف همچون فنیقیه، بابل، ایران، مقدونیه، مصر و سرزمین سکاها (البته برخی سفر او به بابل و ایران را رد کردهاند). او از میان روایات شفاهیای که به گوشش میرسیده هرکدام را که به واقعیت نزدیکتر میپنداشته، ذکر کرده است. هرچند که برخی معتقدند بسیاری از روایات او افسانه هستند نه واقعیت، شاید بتوان گفت که این روایات اولین نمونه از «مردمنگاری» است.
مردمنگاری (ethnography) در لغت، برگرفته از واژۀ یونانی ethnos به معنای ملت و مردم و graphy به معنای نگاشتن است. مردمنگاری گزارشی است از یک فرهنگ، از تمامی آداب و رسوم و جزئیات زندگی یک گروه از مردم و صد البته که نباید آن را همان روزنامهنگاری اما در لباسی مبدل دانست.
مردمنگاری به طور کامل و در معنای امروزیاش در قرن بیستم شکل گرفته و دو سیر تکاملی جداگانه را در انگلیس و آمریکای شمالی پیموده است. اولین مردمنگاران به غیر از فرانس بوئاس (1942-1885؛ انسانشناس آلمانی آمریکایی، از پیشگامان انسانشناسی مدرن و پدر انسانشناسی آمریکا) اغلب یا انگلیسی بودهاند و یا در انگستان فعالیت کردهاند چرا که مردمنگاری ریشه در ارتباط نزدیک میان انسانشناسی اجتماعی و سیاست استعماری انگلستان در قرن 19 دارد. انسانشناسان اجتماعی به میان مردم مستعمرات بریتانیا میرفتند تا فهم فرهنگ و روش زندگی آنان را برای استعمارگران ممکن کنند و تمامی پژوهشهایشان در خدمت استعمار بود. با وجود گره خوردن ریشههای انسانشناسی اجتماعی به احتیاجات استعمارگرانۀ امپراتوری بریتانیا، پس از پایان این دوره، مردمنگاری دیگر نمیتوانست تنها در خدمت اهداف استعماری باشد. این امر موجب میشود ظهور مردمنگاری واقعی را قرن بیست بدانیم و نه در اوج استعمار بریتانیا در قرن نوزدهم.
این انسانشناسان اجتماعی پیشروی رویکردی بودند که با رفتن به میان فرهنگها و جامعههای ابتدایی (پیشاصنعتی) و مشاهدۀ زندگی روزمرۀ آنان سعی در درک و شناختشان دارد.
سیرتکاملی مردمنگاری در آمریکای شمالی، از دانشکدۀ جامعهشناسی شیکاگو آغاز شد. آنها جامعهشناسی را به مطالعات مهمی در زیرگروههای متعدد جامعه بردند که یا در مسیر انحرافی بودند مانند روسپیها، دلالان مواد مخدر، خلافکاران خیابانی و ... و یا صاحب مشاغل غیرمعمول در شهرها مانند دورهگردان بودند و یا سایر اجتماعات ناشناخته مانند مهاجران و محلههای یهودنشین و... . در تمامی موارد پژوهشگر در سبک زندگی گروه مورد مطالعه، حضور فعال دارد، همانگونه که رابرت ازرا پارک (1944-1864) جامعهشناس شهری و از چهرههای برجستۀ مکتب جامعهشناسی شیکاگو، به دانشجویانش گوشزد میکرده: «برای یک پژوهش واقعی، مشاهدات دسته اول ضروری است».
درحالی که انسانشناسان اجتماعی این رویکرد را مردمنگاری نامیدند، جامعهشناسان تمایل داشتند تا همچنان آن را مطالعات میدانی (و یا مشاهدات مشارکتی) بنامند. همانگونه که مشخص است با وجود اختلافات میان این دو جریان فکری شباهتهای فراوانی نیز وجود دارد. ولکات (1973) وظیفه هر دو را «توصیف فرهنگی» میخواند.
انسانشناسان اجتماعی به دنبال کشف گروهها و فرهنگهای ابتدایی (پیشاصنعتی) بودند و یک مردمنگار میبایست نقش یک پژوهشگر بیگانه را میپذیرفت، گروههای مورد مطالعه شیکاگوئیها اندکی کمتر بیگانه بودند هرچند که همچنان تضمینی وجود نداشت که پژوهشگران آنها توسط گروه مورد مطالعه، خودی به حساب بیایند.
از چهرههای تاثیرگذار مردمنگاری میتوان از برانیسلاو مالینوفسکی نام برد. او ابتدا مدرک دکترای ریاضیات و فیزیک را کسب کرد اما تحت تأثیر کتاب «شاخۀ زرین» (1890) نوشتۀ جیمز فریزر (1941-1854) تصمیم گرفت تا مردمشناس شود. او در سال 1914 به گینه نو رفت و در مورد قبایل بدوی این سرزمین تحقیق کرد اما سفر او مصادف شد با شروع جنگ جهانی اول. مالینوفسکی که تبعه اتریش-مجارستان بود و از اهالی کشور دشمن بریتانیا به حساب میآمد دیگر نمیتوانست به انگلستان بازگردد. او از فرصت پیش آمده استفاده کرد و از دولت استرالیا که گینه نو مستعمره آن دولت بود، مجوز و سرمایه لازم برای تحقیقات مردمشناسانۀ خود را گرفت و سرانجام در 1922 کتاب «دریانوردان غرب اقیانوس» را منتشر کرد.
در آمریکا نیز میتوان از مارگارت مید نام برد، انسانشناس فرهنگی که پژوهشهایش دربارۀ خانواده و پرورش کودکان در جامعههای مناطق جنوب اقیانوس آرام بسیار مشهور است و کتابهایی همچون «بلوغ در ساموآ» (۱۹۲۸) و «مراحل رشد در گینه نو» (۱۹۳۰) را در همین زمینه نوشتهاست.
البته ذکر این نکته لازم است که مردمشناسان کار را فراتر از توصیف محض مردمنگاران میبردند و به تحلیل دادههای جمعآوری شده میپردازند.
با گذر زمان مردمنگاری به علوم اجتماعی دیگر نیز منتقل شده است، به ویژه آموزش، مطالعات بهداشتی و امور اجتماعی. همچنین ارزش ادبی برخی از آثار مردمنگاری موجب شده میان مردمنگاری و ادبیات نیز حوزۀ مشترکی به وجود بیاید که شامل مواردی همچون داستانهای کوتاه و بلند مردمنگارانه، تکنگاریها و سفرنامهها میشود.
فرمهای مردمنگاری
مرمنگاریها فرمهای مختلفی دارد: مردمنگاری فمنیست، ادبی، تاریخی و ... اما دو فرم مشهورتر آن، مردمنگاری واقعنگر (رئالیستی) و انتقادی است. نوع رئالیستی آن رویکرد سنتی مردمنگاری است که مورد استفاده انسانشناسان فرهنگی قرار میگیرد. در این مدل، مردمنگاری نوشتههای شخص سومی است که وارد گروه مورد مطالعه شده، اطلاعات مورد نظر را جمعآوری و گزارشی از جزئیات زندگی روزمره آن مردم را ارائه میکند. او اما همچنان خبرنگاری است که بیرون از فرهنگ مورد مطالعه قرار دارد و یک «خودی» محسوب نمیشود. مردمنگار رئالیست با نقل قولها و مشاهدات میدانیاش اثری خلق میکند که فرهنگ مورد نظر را به تصویر کشیده و قابل فهم و تفسیر میسازد.
در مردمنگاری انتقادی اما نگاه پژوهشگر متفاوت است. این مردمنگاران معمولاً با ذهنیتی سیاسی وارد پژوهش شده و اظهار مخالفت میکنند با آنچه که ظلم، نابرابری و سلطه مینامند. مردمنگار انتقادی به میان گروهی میرود که در اثر این نابرابریها منزوی شدهاند و از آنان حمایت میکند؛ به عنوان مثال گروهی از دانشآموزان و دانشجویانی که امکانات آموزشی برابر با سایرین ندارند. پژهشهای حاصل از این رویکرد معمولاً ترکیبی است از یک معرفی پربار، قدرتبخشی به گروه مورد نظر با اعطای اعتبار و نفوذ بیشتر به آنان، به چالش کشیدن وضع موجود و ابراز نگرانی از نابرابریها، سلطه و کنترلها.
برخی از مردمنگاریهای غربی
«فرزندان سانچز» (1961) یک مردمنگاری ادبی است که اسکار لوئیس آمریکایی نگاشته است. این کتاب به خانوادهای فقیر در مکزیکوسیتی میپردازد. لوئیس با ارائه تصویری از درون زندگی این خانواده، نشان میدهد که پرورده شدن در یکی از محلههای پست، در قلب یک شهر بزرگ آمریکای لاتین که تغییر اقتصادی اجتماعی سریعی را از سر میگذراند، چگونه است.
توبیاس هِچ «درون خانه در خیابان» (At home in the street) (1992) را براساس موضوع رسالهاش و در مورد کودکان خیابانی شمال برزیل نوشت. هچ به شهری در شمال برزیل میرود و چند کودک خیابانی را به عنوان سوژه مشاهدات خود انتخاب میکند و کتابش را حول زندگی آنان مینویسد اما آنگاه که 7 سال پس از این کتاب دوباره به همان شهر بازمیگردد با واقعیات تلخ دور از انتظارش روبرو میشود. او که از ابتدای مطالعاتش قصد داشت کودکان مورد نظرش را دوباره در همان وضع نبیند، آنها را در شرایطی اسقفناکتر دید. برخی از آنان مرده بودند و برخی در آسایشگاههای روانشناسی و یا زندانها در وضعیتی به مراتب بدتر از هفت سال پیش به سر میبردند. اما توبیاس آنگاه تصمیم به نگارش رمان جدیدش گرفت که یکی از آن کودکان را درحالی یافت که تغییر جنسیت داده و مشغول روسپیگری شده بود. زندگی عجیب این جوان برزیلی موضوع «پس از زندگی: یک رمان مردمنگارانه» (After Life: An Ethnographic Novel) (2006) رمان جدید توبیاس هچ شد.
«فراری» (Runaway) (2001) عنوان یک مستند مردمنگارانه است که زیبا میرحسینی (دکترای انسانشناسی از دانشگاه کمبریج) و کیم لانچینوتو (فیلمساز وکارگردان انگلیسی) با نگاه به معضل اجتماعی فرار دختران ایرانی از خانه ساختهاند.
تان اُتو انسان شناسی هلندی است که به جزیره بالوان میرود و در تمامی مراسمات خاکسپاری در سنت مردم این جزیره شرکت میکند. مستند «Ngat مرده است» (Ngat is dead: Studying Mortuary Traditions) (2007) حاصل مشاهدات میدانی او از آداب و رسوم مردم این جزیره است.
«Speak body» (آرماتاژ؛ ۱۹۷۹)، خاطرات ناتمام (ماریلو؛ ۱۹۸۳) تا «Handsworth Songs» (اکومفراه؛ ۱۹۸۶)، «چه کسی وینسنت چینی را کشت؟» ( چوی و تاجیما؛ ۱۹۸۸)؛ «من انگلیسیام اما» (چادها؛ ۱۹۸۹)، «اسم ویت نام فامیل نام» (ترینه؛ ۱۹۸۹) و «فیلمها رؤیا هستند» (سنسیپر؛ ۱۹۸۹) تعدادی دیگر از آثار مردمنگارانه در حوزه فیلم مستند است.
۵۱ هدی فردوسی -
۱۵ مهر ۹۷ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر
روایت، تعاریف و انواع
روایت شرحی از رویدادهای مرتبط و متوالی (زنجیرهوار) است که واقعی و یا تخیلی هستند که در قالب کلمات مکتوب یا شفاهی و یا تصاویر ثابت یا متحرک ارائه میشود. Narrative از ریشه لاتین narrare به معنای گفتن to tell میآید که این کلمه لاتین نیز ریشه در صفت gnarus معنای آگاه (knowing) و متخصص و کاردان (skilled) دارد. در فارسی روایت به معنای بازگفتن، بازگفت، رویدادگویی، نقل سخن و یا خبر از کسی و گفتار و مترادف حدیث، حکایت، داستان و نقل است.
روایت میتواند در دستههای متعدد از نظر مضمون و فرم طبقهبندی شود.
تعاریف برخی از گونههای روایت
داستان تاریخی
داستان تاریخی نوعی از کتابنویسی است که مرز میان تاریخ و ادبیات بهشمار میرود. در این گونه کتابها معمولاً از هیچ منبعی یاد نشده یا از منابع کمی یاد میشود. در رمان تاریخی دروغ بودن یا حقیقت داشتن مطلب مهم نیست بلکه نوع نوشتار اهمیت دارد و کتاب از نظر ادبی حائز ارزش است. این کتابها معتبر محسوب نشده و در مباحث تاریخی تقریباً بیارزش محسوب میشوند.
حکایت
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکایت بر خواننده آشکار میشود. شخصیتهای حکایت آدمها، حیوانات یا اشیای بیجانند. زمانی که حیوانات شخصیت حکایتند، مانند انسانها سخن میگویند و احساسات انسانی از خود نشان میدهند. یکی از بهترین نمونههای حکایت در زبان فارسی را میتوان در هزار و یک شب دید. حکایتها معمولاً طوری نوشته میشوند که خواننده به سادگی آنها را درک کند. ادبیاتی را که در حکایتها به کار برده میشود، ادبیات تعلیمی مینامند. برخی حکایتها از نسلی به نسل دیگر بازگو میشود. بیشتر در حکایت با استعاره از اشیا یا حیوانات، نابخردی انسان در رفتار و منشش به او نشان داده میشود. گاهی حکایت آکنده از طنز یا هزل است.
فولکلور
باور عامیانه یا فولکلور (به فرانسوی) را میتوان مجموعهای شامل افسانهها، داستانها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضربالمثلها، هزلیات، باورهای عامه، رسوم دانست. فولکلور از دو کلمۀ انگلیسی فولک به معنی توده و لور به معنی دانش تشکیل شدهاست. فولکلور را بیشتر در بررسی تودههای عامی مردم میجویند. معمولاً در میان اقوام قدیمی به جز قبایل وحشی نمونههایی از فولکلور یافت میشود. واژه فولکلور را برای اولین بار ویلیام تامس عتیقهشناس انگلیسی در مقالهای که موضوع آن بحث درباره دانش عامیانه و آداب و رسوم سنتی بود بیان داشت. این اصطلاح از نیم قرن پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافتهاست و بهتدریج این اصطلاح بهمعنی دانش عامیانه و دانستنیهای تودۀ مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم» نامیده شد.
افسانه
اَفسانه که در زبان پارسی میانه به آن afsân میگفتند، به معنای داستانی خیالی است که ساری و رایج بوده باشد و احیاناً راست پنداشته بشود یا زمانی راست پنداشته شده باشد. تفاوت افسانه با tall tale اساساً از نظر قدمت داستان است و اینکه در افسانه از اغراق برای بزرگنمایی قهرمان داستان استفاده میشود اما در tall tale آنقدر از اغراق استفاده میشود تا جایی که تمام داستان را دربرمیگیرد.
اسطوره
در فهم عامه و در برخی از فرهنگها، اسطوره (اساطیر) معنیِ «آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبه افسانهای محض دارد» یافتهاست؛ اما اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مینَوی دانست که شرح عمل، عقیده، نهاد یا پدیدهای طبیعی است که دستکم بخشی از آنها از سنتها و روایتها گرفته شده و با آیینها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. در اسطوره سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد. اسطوره واژهای معرَّب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنی «جستجو، آگاهی، داستان» گرفته شدهاست. نجف دریابندری در کتاب افسانه اسطوره توضیح دادهاست که این واژه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و معادل فارسی دقیقتر برای لفظ myth و mytos («شرح، خبر، قصه») در زبانهای اروپایی، در فارسی «افسانه» میباشد.
حماسه
حماسه گونهای از متون وصفی است که به توصیف اعمال پهلوانی و افتخارات و بزرگیهای قومی یا فردی میپردازد. محققان منظومههای حماسی را به دو نوع تقسیم کردهاند: منظومههای حماسی طبیعی و ملی که خود به دو گونه حماسههای اساطیری و پهلوانی مانند قسمت عمدهای از شاهنامه و منظومههای حماسی تاریخی مانند اسکندرنامه بخش میشود و منظومههای حماسی مصنوع همچون هانرید اثر ولتر. حماسهها عموماً منظوم نوشته میشوند. یَلنامه و پهلواننامه واژههایی پارسیتبار و برابرهای پارسی سره واژه عربی حماسه هستند. یل به معنی پهلوان است.
داستان کوتاه
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم بسیار کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.
رمان
رُمان یا داستان بلند (Novel) متنی روایتگر و داستانی است که در قالب نثر نوشته میشود. در قرن هجدهم کلمه «رمان» بیشتر برای اشاره به قصّههای کوتاه در مورد عشق و توطئه به کار میرفت. در ۲۰۰ سال اخیر رمان تبدیل به یکی از مهمترین اشکال ادبی شدهاست. کلمه «رمان» از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شدهاست. رمان در فارسی قالب ادبی مدرنی بهشمار میرود.
فانتزی (گونۀ هنری خیالپردازی)
خیالپردازی، (fantasy) گونهای هنری است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به عنوان عنصر اولیۀ طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میکند. اینگونه معمولاً توسط نگاه، حس و درونمایه وسیع از کار اشخاص از گونههای علمیتخیلی و وحشت متمایز میشود، هر چند که این سه گونه نقاط مشترک بسیاری با هم دارند و مجموعاً ادبیات گمانهزن شناخته میشوند. در خیالپردازی قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولاً شامل سحر و جادو، حوادث خارقالعاده، و موجودات خیالی است.
روایت غیرخطی
تکنیکی روایی در ادبیات داستانی، فیلم و سایر قالبهای روایی است که در آن ترتیب یا سیر زمانی رویدادها بههم میریزد. روایت غیرخطی منطقِ علّی وقایع را با استفاده از تمهیدهایی نظیر روایت در روایت، خطوط داستانی موازی و تداعیهای رؤیاگون دستخوش دگرگونی میکند. این شیوه غالباً با هدف شبیهسازی سازوکار حافظه و تداعی خاطره در مغز انسان بهکار رفته است، اما دلایل استفاده از آن به این مورد منحصر نمیشود.
جستار
معمولاً نوشتهای است که در آن استدلالهای شخصی نویسنده مطرح میشود. تعریف جستار مبهم است و با رساله، مقاله، جزوه و داستان کوتاه همپوشانی دارد. جستارها بهطور سنتی به رسمی و غیررسمی طبقهبندی شدهاند. مشخصه جستارهای رسمی «هدف مهم، وقار، سازماندهی منطقی و طول» و مشخصه جستارهای غیررسمی عناصر شخصی (خود آشکارسازی، سلیقهها و تجربههای شخصی، سبک رازآلود)، شوخطبعی، شیوه مطبوع، ساختار پریشان، یا تازگی و نامتعارف بودن مضمون و… است
اتوبیوگرافی
خودزندگینامه، خویشنامه، حسبِحال، یا سرگذشت خود، زندگینامهای است که بهدستِ خودِ فرد نوشته میشود. در روایتشناسی، خودزندگینامه روایتی است دربارهی نویسنده که آشکارا یا به طور ضمنی ادعا میکند حقیقی یا به عبارت دیگر غیرداستانی است. خودزندگینامهها فرمهای گوناگونی دارند و حتی ممکن است مانند کتاب تعلیمات هنری آدامزروایت سومشخص داشته باشند. خودزندگینامه مفهوم قرص و محکمی نیست و این حوزه پر است از روایتهایی که در قلمرو نامشخص بین خودزندگینامه و داستان قرار میگیرند؛ مانند رمان چهرهی مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس یا کتاب زن جنگجو: خاطرات گذار نوجوانی در میان ارواح اثر مکسین هانگ کینگستون.
بیوگرافی
زندگینامه یا سرگذشتنامه سبکی در ادبیات و دیگر رسانهها از جمله فیلمهای مستند است که مربوط میشود به شرح و توصیف رخدادها و روند زندگی یک یا چند نفر. بیشتر زندگینامهها بر پایه یادداشتهای شخصی افراد ترتیب داده میشوند و داستانهایی واقعی هستند و نه تخیلی. یک زندگینامه به فهرست کردن اطلاعات در مورد یک شخص مانند زادگاه و زادروز و تاریخ رخدادها محدود نمیشود و به توضیح و گاه تحلیل رویدادها میپردازد. از کهنترین نمونههای زندگینامه میتوان به کتابهای تاریخنگاران یونان دربارهی شرح زندگی شاهنشاهان ایران اشاره کرد از جمله کوروشنامه نوشته گزنفون. نخستین کتاب زندگینامه در زبان فارسی نو کتاب لبابالالباب محمد عوفی است. در ادبیات فارسی کتابهای تألیف شده در سبک زندگینامه را تذکره میگفتند.
خاطرهنگاری
یا شرح حال مجموعهای از خاطراتی است که نویسنده در مورد لحظات زندگی یا حوادثی که به طور عمومی یا خصوصی برایش اتفاق آمده است مینویسد. اظهارات بیان شده در شرح حال واقعی در نظر گرفته میشوند. با وجود اینکه از اواخر قرن بیستم شرح حال به عنوان زیربخشی از زندگینامه یا خودزندگینامه در نظر گرفته میشود، این ژانر با تاکیدهای ظریفش از نظر فرم از آنها متفاوت است. یک زندگینامه یا خودزندگینامه داستان «یک زندگی» را میگوید، در حالی که شرح حال اغلب «داستانی را از یک زندگی» مثل حوادثی برگزیده یا نکاتی از زندگی نویسنده را میگوید. ممکن است نویسنده شرح حال را شرح حال نویس بنامند.
تاریخ شفاهی
تاریخ شفاهی یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد.
روایت در تمام اشکال خلاقیت انسان یافت میشود، هنر، سرگرمی، خطابه، ادبیات، تئاتر، موسیقی، آواز و سرودها، کمیکها، ژورنالیسم، فیلم، تلویزیون، بازیهای ویدیویی، رادیو، بازیها و در اجراها (performance) به طور کلی مانند برخی از نقاشیها، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی و سایر انواع هنر تجسمی مادامی که زنجیرهای از رویدادهارا به تصویر میکشند. برخی جنبشهای هنری ماند هنر مدرن، روایت را به نفع انتزاع و مفاهیم ذهنی کنار زدند.
قصهگویی شفاهی اولین روش بیان روایت بوده است. در دوران کودکی بیشتر مردم ، روایت برای راهنمایی آنها به سمت رفتار درخور، ارزشها، تاریخ فرهنگی و تشکیل هویت جمعی استفاده شده است که مطالعات مردمشناسی در میان مردمان بومی و سنتی موید این ماجراست.
همچنین ممکن است روایتها با یکدیگر تودرتو باشند، مانند روایتی که توسط یک شخصیت غیرقابل اعتماد (راوی ناموثق که به خصوص در گونهای از رمانهای تخیلی یافت میشود که شخصیت اصلی آن متهم، قربانی و یا از این دست است) نقل میشود. یکی از مهمترین بخشهای روایت، شیوه روایت است، مجموعهای از روشها که برای برقراری (انتقال) روایت در طول فرآیند روایتگری استفاده میشود. روایت در معنای عام آن، درکنار تفسیر، استدلال و توصیف، یکی از چهار روش گفتمان لفظی است.
روایت بیان تعدادی رویداد یا زنجیرهای مرتبط از رویدادهای واقعی یا داستانی است که توسط راوی/راویان برای مخاطب/مخاطبان راوی (تفاوت این مخاطب با خواننده داستان مانند تفاوت نویسنده با راوی داستان است) بازگو میشود. روایت متمایز است از توصیف چند و چونی، وضعیت یا شرایط و همچنین از بیان دراماتیک رویدادها گرچه که اثر دراماتیک میتواند شامل روایت نیز باشد. روایت از مجموعه رویدادهایی شکل گرفته است که حین روایتگری (یا گفتمان) بازگو میشوند، رویدادهایی که گزینش و طبق نظم معینی (پلات، طرح) جایگذاری شدهاند. دسته روایت از کوتاهترین شرح وقایع (به عنوان مثال «گربه روی تشکچه نشسته است»، و یا آیتم خلاصه اخبار) تا طولانیترین آثار تاریخی یا زندگینامهای، خاطرهنگاریها، سفرنامهها و همچنین رمان، تصنیفها، حماسهها، داستانهای کوتاه و سایر انواع داستانی. در بررسی داستانها، به طور معمول رمانها و داستانهای کوتاهتر را به روایت اول شخص و سوم شخص تقسیم میکنند. فن روایت، شیوه گفتن داستان است و شعر روایی گونهای از اشعار است که داستان تعریف میکند که از اشعار دراماتیک و غزل متفاوت است. برخی نظریهپردازان روایتشناسی تلاش کردهاند تا تمام خصوصیاتی که روایت را از غیر روایت متمایز میکنند را مشخص کنند.
نظریۀ ادبی
در رویکردی نظری ادبی روایت گونهای از داستاننویسی است که در آن راوی ارتباط مستقیمی با خواننده برقرار میکند. تا اواخر قرن 19، نقدادبی به عنوان یک تمرین آکادمیک، صرفا با شعر سرو کار داشت (از جمله اشعار حماسی مانند ایلیاد و بهشت گمشده و درام منظوم مانند شکسپیر). غالب اشعار راویای غیر از نویسندهشان نداشتند. اما رمانها با دیالوگ شخصیتهای مختلف داستان، راویان را بیشتر میکند و راویانی با زاویۀ دید متمایز از دیدگاه نویسنده خلق میکند. با ظهور رمان در قرن هجده، ایدۀ راوی (به جای نویسنده) مسئله راوی را یکی از برجستهترین نظریههای ادبی ساخت.
رویکرد علوم اجتماعی
انسانها اغلب ادعا میکنند رویدادها را درک میکنند آنگاه که سعی دارند یک داستان مرتبط با نتیجۀ منطقی یا یک روایت تنظیم کنند تا شرح دهند که باور آنها درمورد چگونگی وقوع این رویداد چیست. بنابراین روایتها بر پایۀ روشهای شناختی ما قرار میگیرند و یک چارچوب روشنگر برای علوم اجتماعی فراهم میکنند، به خصوص در مواردی که گردآوردن موارد کافی برای تجزیه و تحلیلهای آماری دشوار است. روایت اغلب در تحقیقات موردی در علوم اجتماعی به کار میرود. مشخص است که در اکثر موارد ماهیت قوای اجتماعی که از خلال تفاصیل روایتها نمایان میشود، برای نظریهها و سیاستهای اجتماعی جذابتر و مفیدتر از سایر روشهای تحقیق اجتماعی هستند.
جامعهشناسان گوبریوم و هولشتاین به شکلگیری رویکرد ساختارگرایانه به روایت در جامعهشناسی کمک کردهاند. از کتاب این دو نفر «هویت روایت در دنیای پست مدرن» (2000) گرفته تا متون جدیدتر مانند «تحلیل واقعیت روایت» (2009) و «انواع تحلیل روایی» (2012)، یک ساختار تحلیلی برای تحقیق داستانها و قصهگوییها در کلانروایتها و خردروایتها توسعه پیدا کرد. هدف، درک جامعهشناختی از متون رسمی و تجربههای زیسته است.
رویکرد روان شناسانه
در فلسفه ذهن، علوم اجتماعی و سایر رشتههای بالینی شامل پزشکی، روایت میتواند به جنبههای روانشناسی بشر اشاره کند. یک فرآیند روایت شخصی شامل احساس هویت فردی یا فرهنگی شخص و ایجاد و ساخت خاطرات میشود.
تقسیمبندی روایت مثبت و منطقی دلالت بر توسعۀ بیماری و اختلالهای روانی دارد و اصطلاحاً گفته میشود که نقش مهمی را در بهبودی باز میکند. روایت درمانی یک مکتب روان درمانی است. روایت بیماری، یک راه برای کسی است که تحت تأثیر یک بیماری واقع شده تا تجربههای حسی خود را ملموس کند. آنان معمولاً از یک یا چند الگوی از پیش نظم یافته پیروی میکنند، روایت تلافی گونه (restitution)، روایت آشفتگی (chaos) یا روایت جستوجو گونه (quest).
در روایت تلافیگونه شخص، بیماری را به عنوان یک حالت دائمی میبیند که بدتر خواهد شد و تلاش برای درمان راه به جایی نخواهد برد. هدف اولیه بازگشت همیشگی به زندگی و سلامت طبیعی است. این روایتها روایت شفا (cure) نیز گفته میشوند. در روایت آشفتگی فرد، مریضیاش را وضعیتی همیشگی میبیند که بیرحمانه بدتر نیز خواهد شد. بیماری آلزایمر از این دست بیماریهاست. بیمار بدتر و بدتر میشود و امیدی برای بازگشت به زندگی طبیعی نیست. در نوع اصلی سوم، روایت جستوجو گونه، تجربه وضعیت بیمار به عنوان یک فرصت برای دگرگون کردن خود به یک فرد بهتر از طریق غلبه بر مشکلات و بازآموزی چیزهایی که در زندگی مهم است، دیده میشود. عواقب جسمانی بیماری نسبت به دگرگونی روحی و روانشناسی از اهمیت کمتری برخوردار است. نمونۀ بارز آن منظرهای موفق در شفای سرطان سینه است.
روایت درمانی(به انگلیسی: Narrative Therapy) یکی از مکاتب معاصر روانشناسی می باشد که در زمینههای مختلف بالینی، مشاوره، روان درمانی و حتی مددکاری اجتماعی نیز کاربرد دارد. این رویکرد از حدود دهۀ هفتاد و هشتاد میلادی توسط «مایکل وایت» و «دیوید اپستون» بنیان نهاده شد. رویکرد آنها به سرعت و در دهه نود میلادی در آمریکا به شهرت رسید و فراگیر شد. این شهرت، با چاپ و انتشار کتاب ها و تحقیقات مختلف این دو فرد در رابطه با روند درمان افرادی با مشکلات اختلال کم توجهی - بیش فعالی، بیاشتهایی عصبی و حتی اسکیزوفرنی، بیشتر شد. طی سالهای اخیر این رویکرد روان درمانی به گسترۀ وسیعتری از مشکلات پرداخت و تحقیقات زیادی انجام گرفت و امروزه به عنوان یکی از مهمترین مکاتب روانشناسی پست مدرن مطرح میباشد. «مرکز دولویچ» واقع در شهر ادلاید استرالیا که توسط مایکل وایت و همکارانش تاسیس شد، همچنان به عنوان مرکز اصلی آموزش و تحقیق و توسعۀ روایت درمانی فعال است. این مرکز در حال حاضر توسط عدۀ زیادی از دوستان و همکاران مایکل وایت (همسرش شریل وایت و شاگردش دیوید دنبرو و دیگران) اداره میشود.
روایت تاریخ شناسی
در تاریخ شناسی، بر طبق گفتۀ لارنس استون، روایت شیوۀ بیانی سنتی، توسط تاریخ نویسان مورد استفاده بودهاست. در ۱۹۷۹، در یک دوره وقتی که تاریخ اجتماعی جدید به مدل تحلیلی علمی–اجتماعی نیاز داشت، استون روایت عقبگردی را کشف کرد. لارنس استون این موضوع رادر سال ۱۹۷۹ شروع کرد. او روایت را این گونه تعریف کرد: به ترتیب وقوع سازمان یافته است، روی داستان منسجم متمرکز میشود، جنبۀ توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبه تحلیلی است، برای مردم صرفاً به عنوان یک توصیف خیالی اهمیتی نداشت بلکه با ویژه و خاص بودن بیش از اجتماعی و آماری بودن سروکار داشت. وی گفت که "بیشتر تاریخ نویسان در حال تلاش برای پی بردن به اینکه چه چیزی در ذهن مردم گذشته بود و چه چیزی زندگی گذشته، دوست داشتنی بود، هستند، سوالاتی که مارا به ضرورت استفاده از روایت آگاه میکند. تاریخ نویسان ملزم به نزدیک شدن به علوم اجتماعی هستند، به هر حال از محدودیت روایت و برتری آن برای حکایت، نسبت به تحلیل و تمثیلهای زیرکانه بیش از نظم (قاعده) آماری انتقاد شدهاست.
روایت در موسیقی
خطی بودن یکی از ویژگیهای روایت چندگانه است که میتواند در یک ترکیب موسیقی یافت شود. از نظر موسیقی شناس آمریکایی، ادوارد کون، اصطلاح روایت در زبان تحلیلی موسیقی به کار برده میشود. چندین دیدگاه در مورد مفهوم روایت در موسیقی و نقش آن وجود دارد. یکی از آنها نظریۀ تئودور آدورنو است: «موسیقی خود را مینوازد، زمینه خاص خودش است، بدون روایت روایت میکند». دیگری از کارولین ابیت است: «رفتارهای معینی که در موزیک تجربه شده است، صدای روایت را تشکیل میدهد». همچنان دیگران استدلال کردهاند که روایت اقدامات نشانهشناسانهای است که میتواند تجزیه و تحلیل موسیقی را غنی کند.
فیلم روایی
صورتی از فیلم است که یک داستان یا حادثه را به نمایش میگذارد. در این سبک فیلم، روایتکننده یا شخصیتهای فیلم کمک میکنند تا داستان، واقعی جلوه کند. فیلم روایی ممکن است فیلمی براساس واقعیت یعنی فیلم مستند باشد و میتواند از پویانمایی نیز استفاده کند.
روایت تاریخ
روایت تاریخ یک ژانر تاریخی واقعی است که از زمانبندی (شرح وقایع به ترتیب زمانی) به عنوان چارچوب آن استفاده میکند (برخلاف بررسی ریشهای یک موضوع تاریخی).
شعر روایی
شعری که یک داستان میگوید.
عکاسی روایی
عکاسیای که برای گفتن یک داستان استفاده میشود و یا در ارتباط با داستانهاست.
۲۳۷ هدی فردوسی
درباره من
آخرين عناوين
آرشيو
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)