-
۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۱۱ ۰ نظر
این روزها هرطرف سر بگردانی یا اشک اشتیاق میبینی و مراسم بدرقه یا اشک حسرت میبینی و روایت جاماندگی. من که خود از جاماندگانم برای تسکین این تلخی به دنبال اولینهایی گشتم که به سمت حرمش قدم به قدم اشک شدند و اشتیاق.
قاضی طباطبایی در کتابی با عنوان «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهدا» راهپیمایی اربعین را سنت و رفتار مداوم شیعیان از زمان ائمه میداند. البته این مراسم گاه به گاه و در برخی از دورهها کمرنگ و دوباره از آتش عشق شیعیان شعلهور شده است. آنگاه که مرکب انسان از اسب به چهارچرخی مکانیکی تبدیل شد که به جای علوفه، نفت و گازوئیل و بنزین میخورد و شتاب حرکتش در توان هیچ اسبی نبود، زائران مدتی به این مرکب جدید روی آوردند و لذت سریع رسیدن به حرم، طعم بینظیر پیاده رفتن به سمت محبوب را اندکی از ذهنشان دور کرد. همچنین گفته شده است پس از دوره شیخ انصاری این سنت فراموش شده بود اما محدث نوری مجدد آن را احیا کرد. جواد شبر در «ادب الطف» که به سال 1388 قمری یا 1967 میلادی نگاشته است گزارشی از مراسم اربعین میدهد و شکوه آن را همانند اجتماع مسلمانان در موسم حج میداند. او به حضور هیئتهای عزاداری که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند اشاره کرده و جمیعت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده است.
دوره حکومت صدام نیز از آن دورههایی است که شیعیان را از پیادهروی اربعین دور نگاه داشت البته این بار به اجبار. اما در همین شرایط نیز بودند شیردلانی که برای زنده نگاهداشتن این مراسم به دل نخلستانها و بیراههها زدند و خطر قطع عضو، حبس ابد و اعدام را به جان خریدند.
در میان این پژوهشها به مطلبی برخوردم که من را به سمت حرکات مشابه اربعین در باقی فرهنگها و ادیان کشاند. میگویند که زیارت با پای پیاده نه تنها به زمان خاصی اختصاص ندارد بلکه به فرهنگ و دین خاصی نیز محدود نمیشود. نقل است که قیصر پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که اگر در نبرد با ایران پیروز شود، به شکرانۀ این پیروزی بزرگ از مقر حکومتش در قسطنطنیه پیاده به زیارت بیت المقدس برود و پیروز شد و به نذر خود عمل کرد و پای پیاده رهسپار بیت المقدس شد.
یعقوب پسر زبدی، معروف به یعقوب بزرگ از حواریون مسیح(ع) بود که مسیحیت را در شبهجزیرۀ «ایبریا» ترویج میداد و همین موجب شد که در اورشلیم رومیان سر از تن او جدا کنند. اما تا مدتها کسی از محل دفن او اطلاع دقیقی نداشت تا اینکه شبی راهبی «پلایو» نام به اسقف شهر اطلاع داد که الهاماتی دریافت و نورهای عجیبی مشاهده کرده است. این شهود به کشف مقبره و بقایای پیکر سنت جیمز بزرگ (یعقوب بزرگ) و احداث کلیسایی در این محل منجر شد. بعدها حاکمان مسیحی برای مقابله با گسترش نفوذ مسلمانان، به تقویت وجه قدسی این شهر پرداختند؛ مراسمی آغاز شد که در آن مسیحیان با طی مسیرهای منتهی به این معبد و کلیسا که به مسیرهای سنت جیمز معروف است به زیارت سنت جمیز بزرگ میروند. روش طی این طریق برای افراد از هر طبقه و جایگاه اجتماعی متفاوت، گاه ارادی و گاه اجبار و توبهای از گناهان و فرصتی برای فراغت از دنیا و تفکر است.
برای زائران مسیحی مهم است که پس از طی طریق لوحی گواه بر شرکت در این مراسم معنوی دریافت کنند. کسب این لوح مستلزم اخذ پاسپورت زیارتی، طی حداقل 100 کیلومتر از مسیر با پای پیاده و نقش بستن مهر ایستگاههای خدماتی رفاهی مسیر بر روی صفحات پاسپپورت است. روندی کاملاً بروکراتیک که نسبتش با یک تجربه معنوی که هرشخصی میتواند روایتی منحصر به فرد از آن داشته باشد، قابل درک نیست. پائولو کوئیلو تجربه شخصیاش از حضور سه ماهه در این مراسم را در کتاب «خاطرات یک مغ» (با ترجمه آرش حجازی و یا تحت عنوان «زیارت» با ترجمه سوسن اردکانی) آورده است.
میان مسیحیان کاتولیک نیز مراسمی با نام «ناصریه سیاه» وجود دارد که در آن با پای پیاده مجسمهای از حضرت مسیح با قد و قامت یک انسان را هفت کیلومتر به دوش میکشند.
جدای از طی طریق با پای پیاده زیارتگاهها و مراسم عبادی دیگر نیز یافت میشود که در ایامی خاص انبوهی از جمعیت را به سوی خویش میکشند.
شهر فاتیما در پرتغال آنگاه شهرتی جهانی یافت که غروب یکی از روزهای 1917، سه کودک چوپان ادعا کردند بانویی نورانی را دیدهاند. این بانو که خود را بانوی تسبیح معرفی کرده بود از کودکان میخواهد سیزدهم هرماه برای دیدار او به همان محل بازگردند. با انتشار این خبر عبادتگاهی در آنجا ساخته شد که هرسال مقصد بسیاری از گردشگران کنجکاو و معتقدان مسیحی است. فیلم «سیزدهمین روز: یک داستان واقعی» به همین ماجرا میپردازد. روایات غلطی از این ماجرا میان مسلمانان این تصور را ایجاد کرده بود که بانوی رویت شده حضرت فاطمه زهرا(س) بودهاند تا جایی که یک موسسه ابراهیم حاتمیکیا را به پرتغال فرستاد تا فیلمی در این باره بسازد، اما حاتمیکیا متوجه شد که فاتیما، حضرت فاطمه زهرا(س) نیست پس کار را ناتمام گذاشته به ایران بازگشت و تمامی تصاویر را به همان موسه تهیهکننده تحویل داد. شگفتآور اینکه موسسه مذکور از این تصاویر مستندی بیرون کشید و صدا و سیما در کمال بیخبری از حقیقت ماجرا این مستند را روی آنتن برد.
هندوها نیز هر دوازده سال یک بار خود را در رودخانه گنگ شستشو میدهند و بر این باورند که گناهانشان با آب مقدس رودخانه شسته خواهد شد. این مراسم که «کومبه میلا» نام دارد حدود دو ماه به درازا میکشد و گفته شده بیش از 100میلیون نفر در آن شرکت میکنند.
گویا ما آدمیان گمشدهای داریم که پای پیاده یا سواره در پی آن میگردیم. اما بسیاری در شناختن این حقیقت آسمانی بارها مسیر را اشتباه رفته و درگیر خرافاتی به دور از عقل و دین میشوند و اینجاست که جاماندهای همچون من با دیدن این آداب و رسوم تنها به زمزمۀ شعری اکتفا میکند: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است...
۴۸ هدی فردوسی
درباره من
آخرين عناوين
آرشيو
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۳)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)